سرفصل های پروژه
شامل موارد زیر است :
حالات روانشناختی مثبت
تاریخچه روانشناسی مثبتنگر. 19
مثبت اندیشی از نظر روانشناختی.. 22
تکنیکهای روانشناسی مثبتنگر. 28
راهکارهای تقویت تفکر مثبت... 24
مشخصات فایل:
پرسشنامه رایگان:ندارد
نوع فایل: word
منبع:
دارد (فارسی و لاتین)
پیشینه پژوهش:
دارد(ایرانی و خارجی)
تعداد صفحات: 29
گارانتی بازگشت وجه:
دارد ( کیفیت این فایل تضمین شده است درصورت هرگونه مشکل یا نارضایتی احتمالی مبلغ شما بازگردانده می شود)
خلاصه ای از مطالب:
تاریخچه روانشناسی مثبتنگر
سلیگمن در سال ٢٠٠۵ چنین نوشته است: «پیش از جنگ جهانی دوم، روان شناسی سه مأموریت مشخص داشت: درمان بیماریهای ذهنی و روانی، پربارتر کردن و ارضاء کننده نمودن زندگی تمام افراد، و کشف و پرورش استعدادهای برتمرکز اولیه روان شناسی معطوف نخستین مأموریت شد: درمان بیماریهای روانی و رفتارهای نابهنجار. در خلال دهه ١٩۵٠، متفکران انسان گرا نظیر کارل راجرز، اریک فروم و آبراهام مزلو با توسعة نظریههایی که بر شادی، رضایت مندی و جنبههای مثبت طبیعت انسان تأکید داشت، به تجدید و از سرگیری علاقه مندی به دو زمینه دیگر کمک کردند(سلیگمن، 2006).
در سال ١٩٨٨، سلیگمن به عنوان رئیس انجمن روان شناسی آمریکا برگزیده شد و روان شناسی مثبت موضوع اصلی دوره او گشت. امروزه از سلیگمن به عنوان پدر روان شناسی مثبت معاصر یاد میشود.
در سال ٢٠٠٢، نخستین کنفرانس بین المللی درباره روان شناسی مثبت برگزار شد. در سال ٢٠٠٩، نخستین کنگره جهانی روان شناسی مثبت در فیلادلفیا تشکیل گردید و سخنرانان کلیدی آن، مارتین سلیگمن و فیلیپ زیمباردو بودند. حتی آنهایی که تمام دور و بر خودشان را منفی میبینند و منفی تفسیر میکنند، میتوانند خوشبینی و تفکر مثبت را یاد بگیرند. چطوری؟ به کمک روانشناسی مثبت، این اولین جملهای است که در ویکی پدیا، مقابل این اصطلاح پیدا میکند. روانشناسی مثبت یعنی مطالعه علمی عملکرد یک انسان ایدهآل اصطلاح پیدا میکنید. اما این علم نوظهور واقعا درباره چه چیزی بحث میکند؟
آنطور که مارتین سلیگمن، (پدر روانشناسی مثبت) میگوید: این روانشناسی، روانشناسی قرن بیست و یکم است؛ علمی که به جای توجه به ناتوانیها و ضعفهای بشری، متمرکز شده است روی تواناییهای آدمها؛ تواناییهایی از قبیل شاد زیستن، لذت بردن، قدرت حل مسأله و خوشبینی. اگرچه همانطور که مارتین سلیگمن میگوید، میشود ریشه روانشناسی مثبت را در اظهارات روانشناسهای قرن بیستم هم دید، اما اولین کسی که این مباحث را به شیوه علمی مطرح کرد «سلیگمن» بود.
پیش از او روانشناسهای انسانگرایی مثل راجرز و مازلو هم کم و بیش چنین دیدی به انسانها داشتند. راجرز، آدمها را نامشروط میپذیرفت. او میگفت هر کسی دنیای فردی و منحصر به فرد خودش را دارد که باید به آن احترام گذاشت؛ به نظر او ریشه تمام مشکلات بزرگسالان از آنجا ناشی میشود که والدین در کودکی محبت خودشان را به صورت مشروط به کودک ارائه میدهند؛ یعنی کودک باید آنگونه که پدر و مادرش میگویند رفتار کند تا مورد محبت قرار بگیرد (سلیگمن، 2000).
مازلو هم در سلسله مراتبی که برای نیازها در نظر گرفته بود«نیاز به خودشکوفایی را در بالاترین مرتبه قرار داده بود». او میگفت افراد در مرحله خود شکوفایی، یک حس شادی، توأم با آرامش را تجربه میکند.
حتی قبل از انسانگراها، یک روانشناس آمریکایی به نام ویلیام جیمز، نگرانی اصلی روانشناسی را «شادی و بهزیستی انسانها» میدانست. دکتر مارتين سليگمن جنبش روانشناسي مثبت در دهه قبل ميگويد؛ «تصور کنيد دارويي کشف شده است که ميتواند طول عمر شما را هشت الي ۹ سال بيشتر کند. احساس خوشبختي همان دارو است».
halat mosbat_1513946283_2541_2383_1240.zip0.06 MB |